|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
گفتم خدایا تنهایم،گفت:بیش از من؟
گفتم خدایا از همه دلگیرم،گفت:حتی از من؟
گفتم خدایا دلم را ربوده اند،گفت:پیش از من؟
گفتم خدایا دل بستم،گفت:به غیر من؟
گفتم خدایا دوستت دارم،گفت:بیش از من؟
گفتم خدایا چقدر دوری،گفت:تو یا من؟
گفتم خدایا آنقدر نگو من،گفت:من توام،تو من
...
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته های جذاب و آموزنده ,
,
:: برچسبها:
به او اعتماد کن ,
عشق ,
عشق به خدا ,
خدا ,
فقط خدا ,
تنها جواب معمای زندگی ,
به علاوه خدا بودن ,
منهای هر چیزی زندگی کردن ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1381
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
به او اعتماد کن ♥•٠·˙ مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود و با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت: "ارباب، آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟ او پاسخ داد: بله. خدمتکار پرسید: "آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید، آن را همچنان اداره می کند؟" ارباب دوباره پاسخ داد: بله. خدمتکار گفت: ✔ "پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید هم ... او آن را اداره کند؟" ♡❤ ✤ به او اعتماد کن، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند ✤ به او اعتماد کن، وقتی که نیرویت کم است ✤ به او اعتماد کن، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی ... اعتمادت محکم ترین ریسمانها خواهد بود که به آن چنگ زده ای ...
:: موضوعات مرتبط:
حكايات پند آموز ,
,
:: برچسبها:
به او اعتماد کن ,
عشق ,
عشق به خدا ,
خدا ,
فقط خدا ,
تنها جواب معمای زندگی ,
به علاوه خدا بودن ,
منهای هر چیزی زندگی کردن ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1356
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 شهريور 1393 |
نظرات ()
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد
|
|
|